پس از اتمام کلاسم تا شروع شدن کلاس بعدی بهطرف پنجره دنج پشت ساختمان دانشگاه رفتم تا با خود خلوت کنم وهمان طور که با لذت به بیرون نگاه میکردم ناگهان به یاد چند سال اخیر افتادم، به یاد روز عقدم با همسر مهربانم که عاشقانه دوستش داشتم و برای رسیدن به او جنگیدم.
دلنوشته از هم سفر نرگس، لژیون پنجم، نمایندگی کاسپین
نشانه های وحشی بودن خوی انسانی از منظر استاد امین
یاد ,داشتم ,جنگیدم ,دلنوشته ,دوستش ,عاشقانه ,به یاد ,عاشقانه دوستش ,که عاشقانه ,دوستش داشتم ,و برای
درباره این سایت